گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ناپلئون
فصل پانزدهم
III - دانشی که چاره ساز نبود


اقتصاددانان نتوانستند مرهمی بر ریش دل کارگران بنهند و برای درمان نابسامانیهایشان چاره بیندیشند. تامس مالتوس در رساله ای به نام در بیان اصل جمعیت که به سال 1798 انتشار یافت، استدلال کرد که بالا بردن سطح دستمزدها بیهوده است و سودی به بار نمی آورد زیرا که موجب افزایش افراد خانواده ها می شود، و در نتیجه، فشار جمعیت بر عرضة مواد غذایی افزون می گردد؛ و، خیلی زود، فقری را به وجود می آورد که ، در نتیجة نابرابری طبیعی آدمیان، برای همیشه مستمر خواهد ماند. مالتوس در سال 1803 متن تجدید نظر شده ای از کتاب خود را منتشر کرد، ولی با سرسختی و بی جهت بر نقطه نظرهایش، تأکید کرد، و «قانون آهنین دستمزد» خویش را مطرح ساخت مشعر بر اینکه: «میزان دستمزد کارگران همیشه با توجه به تناسب عرضة کارگر به تقاضای آن تعیین و تنظیم می گردد.» در کتاب اصول اقتصاد سیاسی منتشر شده به سال 1820، همین نویسنده زنهار داد که صرفه جویی ممکن است به افراط کشانده شود زیرا که موجب کاهش در امر سرمایه گذاری و در نتیجه کاهش در تولید خواهد شد. او از اجاره (بازده سرمایه گذاری در املاک و زمینهای کشاورزی) دفاع کرد و آن را به «مثابه پاداش شهامت و کیاست زمان حاضر و همچنین پایمردی و استواری یا زیرکی و حیله گری زمان گذشته» تلقی می کرد. و با این عقیدة ولتر موافق بود که تجملات توانگران این نتیجه و اثر خوب را در بردارد که برای افزارمندان با استعداد و چیره دست، مشاغلی پدید می آورد. در یک وهله که به شیوه ای لیبرال می اندیشید، توصیه می کرد توسعة کارهای ساختمانی عمومی به عنوان چاره ای برای کاهش میزان بیکاری در دوره های تقلیل و کمبود تولید، انگاشته شود.
دیوید ریکاردو برهانهای دوستش، مالتوس، را پذیرفت و بر مبنای آن نظرهای خود را استوار ساخت. – نظرهایی که در اثرش به نام اصول اقتصاد سیاسی و وضع مالیات به سال 1817 انتشار یافت. این اثر برای مدت نیم قرن، به عنوان یک متن کلاسیک و معتبر مورد استناد صاحبنظران و دست اندرکاران اقتصاد باقی ماند و کارلایل از آن به عنوان «دانشی که

چاره ساز نبود»1 یاد کرد. ریکاردو فرزند یک یهودی هلندی بود که پدرش در بازار بورس لندن ثروتی گرد آورده بود. ریکاردو دین مسیحی را اختیار کرد و پیرو«اونیتاریانیسم»2 شد. با دختری از انجمن دوستان3 یا فرقة کویکرها ازدواج کرد، شخصاً یک مؤسسة دلالی و صرافی به راه انداخت، و از این راه ثروتی نصیبش شد، و در سال 1815 از کار داد و ستد کناره گرفت. سپس به نگارش چندین رسالة پیچیده و عمیق، به خصوص دربارة امور مالی، پرداخت. در سال 1819 به نمایندگی مجلس عوام انتخاب شد و در آن مقام به نکوهش فسادی که دامنگیر پارلمنت گشته بود پرداخت؛ از آزادی اجتماعات، آزادی نطق و بیان آزادی بازرگانی، تشکیل اتحادیه های کارگری دفاع کرد، وبه سرمایه داران زنهار داد گوش به زنگ و مراقب باشند تا مبادا ملاکان انگلیسی که قدرت افزایش در آمد املاکشان (منظور اجارة املاک است) را دارند دیر یا زود منافع بخش صنعت را به سوی خود جذب کنند. در یکی از رسالاتش که در زمان خود شهرت یافت و سر و صدای زیادی به پا کرد، ریکاردو چنین استدلال کرد که افزایش دستمزدها هرگز معنای واقعی نخواهد داشت زیرا خیلی زود در اثر بالا رفتن قیمتها، که خود نتیجه افزایش هزینة تولید است، اثر چنین افزایش دستمزدی خنثی خواهد شد؛ و اینکه دستمزد واقعی و اصلی کارگران مبلغی است که او برای امرار معاش و ادامة حیات و کار (بدون تولید مثل و افزایش شمار طبقة خود) بدان نیاز دارد.
ریکاردو ارزش یک کالا را (نه قیمت آنرا) با مقدار کاری که برای تولید آن کالا لازم می آید تعریف می کند. کارل مارکس در نظریة ارزش خود در کتاب سرمایه از این نظریة ریکاردو استفاده کرده است.
ریکاردو شخصاً نظیر دانشی که بدان مجهز می نمود شوم و بدبختی آور نبود. او و مالتوس تا پایان عمر برای همدیگر دوستانی ثابت قدم باقی ماندند، گرچه غالباً در خلوت و یا در آثارشان با یکدیگر اختلاف عقایدی داشتند. زمانی که هر دو در گذشته بودند (ریکاردو به سال 1823 و مالتوس به سال 1834) سر جیمز مکینتاش (یکی از بارقه های بازمانده از عصر روشنگر اسکاتلندی) دربارة آن دو نفر و سرچشمة مشترک تغذیة فکری آنان چنین سخن گفت:«آدم سمیث را اندکی شناخته ام؛ به احوال ریکاردو خوب آگاهی یافته ام؛ و با احوال مالتوس آشنایی صمیمی و بسیار نزدیک داشته ام. آیا دربارة یک دانش، بیان همین نکته نمی تواند

1. کارلایل بعد از خواندن رسالة مالتوس دربارة اقتصاد، این علم را dismal science (علم ملالت بار یا دانشی که چاره ساز نیست) نامید. ـ م.
2. Unitarianism ، عقیده ای دینی مبنی بر اینکه خدا در یک شخص متمرکز است نه در سه شخص (نظر منتقدان به تثلیث). ـ م.
3. Society of Friends ، انجمنی که در قرن هفدهم توسط جورج ماکس تشکیل شد. اعضای این انجمن معمولا کویکرز (لرزانها Quakers ) خوانده می شدند زیرا هنگام عبادت از هیجان می لرزیدند. ـ م.

حائز اهمیت باشد که سه نفر از استادان و دست اندرکاران برجستة آن، کمابیش سه نفر از بهترین مردانی بوده اند که می شناخته ام؟»